یادمون باشه

وسط این‌مبارزه، یادمون نره به روح‌مون توجه کنیم. اون‌هایی که زنده می‌مونن و پیروزی رو می‌بینن، دقیقا افرادی هستن که باید روحیه ساختن و تربیت مناسب و کافی داشته باشن.

     یادمون نره برای چی می‌جنگیم، یادمون نره که قراره زندگی کنیم، نه که فقط با غم و خشم گذشته دست و پنجه نرم کنیم و بشیم پدر و مادرهایی مثل خیلی از بزرگترهای خودمون.
     کنار هم بمونیم؛ به امید پیروزی!

 

     این رو انقدر نرم و لطیف ننوشتم که بگم من آرومم، درصورتی که از خشم مدام، سرم داره می‌ترکه و همه‌ش بیدارم! فقط مراقب خودمون و کناری‌هامون باشیم، قراره جوری بجنگیم که ارزشش رو داشته باشه. اون‌هایی که نابود می‌شن، نباید از بازمانده‌های ما باشن.


پس‌نوشت: شش‌قرنه که این‌وبلاگ رو دارم، فکرش رو می‌کردم اولین پست‌م برای ادامه‌ی وبلاگ‌نویسی این باشه؟ نه! :)

۱۱:۳۸
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دالون

سلام!

به حوالی اندیشه‌های ما (من و خودم) خوش اومدین.

اینجا، من از همه‌چیز می‌نویسم (اغراق کردم!).
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan